کاش آنقدر که حالا هستی ؛
.
دیروز بودی ...
.
امروز بی فایده است ...
.
من از دیروز شکسته ام ؛
.
مرهم امروزت
..
نوشداروی پس از مرگ است
.
و من همان سهراب دیروزم
.
شیرین تو مرده
.
برو لباس فرهادت را
.
برای دیگری بپوش...
.
.
تلخ !!!
.
درست مثل قطره های فلج اطفالی
.
که در کودکی به خوردم می دادند...
.
غافل از اینکه این بار
.
تلخی تو دلم را فلج کرد ...
.
.
تا دوباره برایم
.
از هوس انگیزی آغوش تو بگوید ...
.
.
بد تا کردی ...
.
ببین چقدر چروک شده ام ...
.
.
.
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |